آنکه شله پزد. - نه نه خانم شله پز، زنی مجهول الهویه یا زنی بی سروپا. پست ترین زن: نه نه خانم شله پز هم میتواند (یا) نه نه خانم شله پز هم میداند، یعنی دانستۀبزرگ و کاری عظیم نیست. (یادداشت مؤلف)
آنکه شله پزد. - نه نه خانم شله پز، زنی مجهول الهویه یا زنی بی سروپا. پست ترین زن: نه نه خانم شله پز هم میتواند (یا) نه نه خانم شله پز هم میداند، یعنی دانستۀبزرگ و کاری عظیم نیست. (یادداشت مؤلف)
ده کوچکی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار که در 14000گزی باخترقصرقند، کنار راه قصرقند به نیکشهر واقع شده و دارای 45 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار که در 14000گزی باخترقصرقند، کنار راه قصرقند به نیکشهر واقع شده و دارای 45 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری دهدز، با 155 تن سکنه. آب آن ازچاه و قنات و راه آن مالرو است. اهالی آن در تابستان به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری دهدز، با 155 تن سکنه. آب آن ازچاه و قنات و راه آن مالرو است. اهالی آن در تابستان به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان مصعبی بخش حومه شهرستان فردوس. واقع در 23هزارگزی خاور فردوس و سرراه مالرو عمومی مصعبی به فردوس. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مصعبی بخش حومه شهرستان فردوس. واقع در 23هزارگزی خاور فردوس و سرراه مالرو عمومی مصعبی به فردوس. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 128هزارگزی جنوب خاوری رشت و 3هزارگزی باختر راه شوسۀ رشت به امام زاده هاشم، با 237 تن سکنه. آب آن از نهر گلی رود از سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 128هزارگزی جنوب خاوری رشت و 3هزارگزی باختر راه شوسۀ رشت به امام زاده هاشم، با 237 تن سکنه. آب آن از نهر گلی رود از سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
آنکه کله های حیوانات مثل کلۀ گوسفند و مثل آن را پخته می فروخته باشد. (آنندراج). کسی که کله و پاچه و شکنبۀ حیوانات را می پزد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین). روّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرا کله پز کرده بی دست و پا خبر نیست از پا و از سر مرا. طاهر وحید (از آنندراج). - امثال: کله پز برخاست (یا پاشد) سگ جاش نشست، یعنی بدتری جای بدی را گرفت و به مزاح با هر آنکه بعداز برخاستن کسی، بر جای وی نشیند گویند. (امثال و حکم ص 1231)
آنکه کله های حیوانات مثل کلۀ گوسفند و مثل آن را پخته می فروخته باشد. (آنندراج). کسی که کله و پاچه و شکنبۀ حیوانات را می پزد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین). رَوّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرا کله پز کرده بی دست و پا خبر نیست از پا و از سر مرا. طاهر وحید (از آنندراج). - امثال: کله پز برخاست (یا پاشد) سگ جاش نشست، یعنی بدتری جای بدی را گرفت و به مزاح با هر آنکه بعداز برخاستن کسی، بر جای وی نشیند گویند. (امثال و حکم ص 1231)
اله آتیک. فلاسفۀ یونان قدیم که مشهورترین آنان کسینوفانوس، برمانیدس (پارمنید) و زنون ایلیایی هستند و آنان را اهل عقل باید گفت زیرا شیوۀ ایشان شیوۀ تعقل و استدلال است در مقابل مشاهده و تجربه که شیوۀ اهل حس است. رجوع به سیر حکمت در اروپا ج 1 ص 11 و ایلیایی در این لغت نامه شود
اله آتیک. فلاسفۀ یونان قدیم که مشهورترین آنان کسینوفانوس، برمانیدس (پارمنید) و زنون ایلیایی هستند و آنان را اهل عقل باید گفت زیرا شیوۀ ایشان شیوۀ تعقل و استدلال است در مقابل مشاهده و تجربه که شیوۀ اهل حس است. رجوع به سیر حکمت در اروپا ج 1 ص 11 و ایلیایی در این لغت نامه شود